گلوله‌هایی که اسامی رزمندگان را به همراه داشتند
یک جرعه ‌آگاهی - 18
صفایی می‌خندید و می‌گفت: همه بروند استراحت کنند. کاری نمانده، ما همه کارها را انجام دادیم. فتحعلی رستمی خندید و گفت: برادرها یک لحظه گوش کنید! بعثی‌ها وقتی فهمیدند که ما داریم می‌آییم فرار کردند.
ارسال نظرات
captcha
آخرین اخبار