برچسب ها - شهید مدافع حرم
برچسب ها
گفتگو با مادر شهید مهدی جعفری/ قسمت دوم
همان موقع که کوچک هم بود افغانستان هم که رفتیم گفت مامان من می‌روم ایران؛ من می‌روم در جنگ ایران و عراق شرکت می‌کنم؛ گفتم برای چی؟ مامان تو کوچکی، نمی‌خواهد بروی.
کد خبر: ۱۰۱۱۰۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۷

گفتگو با مادر شهید مهدی جعفری/ قسمت اول
در راه کابل و مزار، داشتند مردم را از ماشین پیاده می‌کردند. ایست و بازرسی نیرو‌های نظامی بود. بیچاره‌ها را نمی‌دانم کجا می‌بردند؛ در جنگل‌های دور نمی‌دانم می‌کشتند یا چه کار می‌کردند، من بودم و نرگس...
کد خبر: ۱۰۱۰۷۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۶

گفتگو با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت نهم و پایانی
یه نفر اومد خونه ما تو چشم دخترم نگاه کرد و گفت خوش به حالتون؛ حساب‌های بانکی‌تون پُره الان. دخترم بهش برخورد و ناراحت شد. من می‌گم جواب ابلهان خاموشی‌ست.
کد خبر: ۱۰۱۰۵۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۵

گفتگو با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت هشتم
دیگه تو محل پخش شده بود که تو اون مغازه یک پسر خوشگل و جوان هست. چشم‌های عباس جوری بود که با رنگ لباس، رنگ چشمهاش تغییر می‌کرد. یه روز یه دختر جوانی رفته بود تا رنگ چشم‌های عباس و چهره‌ش رو ببینه...
کد خبر: ۱۰۱۰۳۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۴

گفتگو با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت هفتم
یک نفر از احرار الشام رو اسیر میکنن و میگن مبادله کنیم؛ که می‌بینن چشمای عباس رو درآورده بودن و زبونش رو بریده بودن؛ بینی‌ش رو بریده بودن و گوشت صورت رو خالی کرده بودن؛ فقط یک جمجمه بود و دو تا دنده.
کد خبر: ۱۰۰۹۹۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۱

گفتگوی مشرق با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت ششم
فرداش میان دست‌های عباس رو به تویوتا می‌بندن. بر اثر حرکت مخالف، دست و پا از هم جدا می‌شه و تیکه‌های بزرگ رو با قمه‌های بزرگ از هم جدا می‌کنند و مثل گوشت قربونی تیکه تیکه می‌کنن...
کد خبر: ۱۰۰۹۶۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۰

گفتگو با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت پنجم
گفت پنج تا داعشی به نیت تو می‌کشم؛ پنج تا به نیت تو می‌کشم؛ به نیت بابام شهید می‌شم. گفتم پس من چی؟ گفت مامان! تو جایگاهت فرق داره؛ برای اینا ۵ تا می‌کشم برای شما بعد از این هر چی داعشی کشتم...
کد خبر: ۱۰۰۹۴۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۱۹

گفتگو با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت چهارم
یا حضرت عباس! اگه من رو مدافع حرم خواهرت نکنی، آب نمی‌خورم. تا پامو نذارم حرم خواهرت، آب نمی‌خورم. از اون جایی که آب به بدن نرسه، کلیه و کبد از کار می‌افته، یک استکان چای صبح می‌خورم یک استکان شب.
کد خبر: ۱۰۰۹۱۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۱۸

سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در مصاحبه‌ای کوتاهی که سالیان پیش داشت دعای زیبایی را در حق ملت ایران کرد که در این مطلب کلیپ آن را خواهید دید.
کد خبر: ۱۰۰۸۷۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۱۳

گفتگو با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت سوم
خودش رو آماده می‌کرد که اگه یه موقع جنگ شد، بدنش آماده باشه. باباش می‌گفت که زمان جنگ یه موقع غذا هم نیست باید گشنه باشی به خاطر همین خودش رو آماده می‌کرد که اگر همچین زمانی پیش اومد، آماده باشه.
کد خبر: ۱۰۰۸۳۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۱۱

گفتگو با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت دوم
اول گذاشتیمش کلاس ژیمناستیک و گفتیم: برو ژیمناستیک. یک روز رفت و دیگه نرفت. پشیمون شد. گفتیم: چرا نمیری؟ گفت: لباساش لختیه، بدم میاد که همه جام معلوم باشه، به خاطر همین نمی‌رم.
کد خبر: ۱۰۰۸۱۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۱۰

گفتگو با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت اول
دکترا با هم حرف می‌زدند و می‌گفتند که ما عمل می‌کنیم! ولی این نود درصد احتمال داده میشه که لال بشه و نتونه حرف بزنه. اگر هم حرف بزنه احتمال داره که لکنت زبون شدید پیدا کنه...
کد خبر: ۱۰۰۷۴۹۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۰۶

گفتگو با خانواده شهید غلام‌حیدر سلطانی/ قسمت دوم و پایانی
خانواده‌های شهید هم شرایط خاص خودشان را دارند، اما پسر من، چون در اردوی ملی سرباز بوده، نمی‌تواند از افغانستان پاسپورت بگیرد. از این ور هم دولت اگر او را بگیرد رد مرز می‌کند؛ به خاطر همین مشکل است.
کد خبر: ۱۰۰۷۳۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۰۵

گفتگو با خانواده شهید غلام‌حیدر سلطانی/ قسمت اول
چهار سال سوریه بود. یک وقتی می‌رفت و دوباره می‌آمد ایران، مثل یک تفریح و هواخوری، سپس می‌رفته همانجا، چهار سال در سوریه جنگید.
کد خبر: ۱۰۰۷۰۸۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۰۴

گفتگو با همسر شهید جمعه‌خان علیزاده/ قسمت دوم و پایانی
به خدا من هیچ چیز ازشان ندارم. در همان افغانستان و در منطقه دره صوف هم لباس خیلی داشت؛ من اصلا یکی‌ش را هم نیاوردم. من فکر می‌کردم ایران نمی‌مانم و برمی‌گردم به افغانستان.
کد خبر: ۱۰۰۶۶۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۳۱

گفتگو با همسر شهید جمعه‌خان علیزاده/ قسمت اول
ما گفتیم شما بگویید شهید شده است دیگر، چرا می‌گویید مفقود الاثر شده؟ چون پیکرش دست داعشی‌ها افتاده دیگه فکر می‌کنم داعشی‌ها دیگه لودر انداخته بودند و سرشان را لِه کرده بودند.
کد خبر: ۱۰۰۶۴۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۳۰

گفتگو با همسر شهید حسینعلی داودی/ قسمت سوم و پایانی
من خودم با دفتر فاطمیون صحبت کردم و می‌گوید نه، این حرف‌ها نیست، یک شهید شما نیست که بگویی اینجا باشد خراب می‌شود؛ شهدای زیادی هستند، سردخانه هست؛ اصلا خراب نمی‌شود...
کد خبر: ۱۰۰۶۲۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۹

گفتگو با همسر شهید حسینعلی داودی/ قسمت دوم
انتظار نکشیدیم، دیروز تماس گرفت، امروز خبر شهادتش آمد. دخترعمویش خبر را آورد. نگران بودم خدایا از کی سئوال کنم که این حرف درست است یا نه؟ نمی‌دانستم از کی سئوال کنم، این اگر زخمی شده به ما بگویند...
کد خبر: ۱۰۰۶۰۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۸

گفتگو با همسر شهید حسینعلی داودی/ قسمت اول
سیب زمینی می‌آورد می‌فروخت، فروشندگی و دستفروشی می‌کرد. نمی‌توانستیم از عهده مخارج خانه و زندگی بر بیاییم. خدا را شکر باز هم نانی در می‌آورد دیگر؛ کرایه خانه هم بود؛ خرج زیاد درست می‌شد...
کد خبر: ۱۰۰۵۸۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۷

چاپ دهم کتاب «یک روز بعد از حیرانی» زندگی شهیدمدافع حرم محمد رضا دهقان امیری به قلم فاطمه سلیمانی توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شد.
کد خبر: ۱۰۰۵۶۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۵

پرطرفدارترین عناوین
آخرین اخبار